فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Loop

luːp luːp

گذشته‌ی ساده:

looped

شکل سوم:

looped

سوم‌شخص مفرد:

loops

وجه وصفی حال:

looping

شکل جمع:

loops

توضیحات:

همچنین می‌توان از tape loop به‌ جای loop استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

(در طناب، روبان، خط و غیره) حلقه، گره

noun countable

(ظرف) دسته (گِرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun countable informal

پزشکی آی یو دی، حلقه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
noun countable

(راه آهن) خط انحرافی، جاده‌ی انحرافی

loop back

(Verb - intransitive) (جاده، رود) دور زدن

noun countable

(برق) مدار بسته

noun countable

(هواپیما، موتور سیکلت) دور

noun countable

(فیلم، نوار) حلقه

verb - transitive countable

حلقه کردن، گره زدن، حلقه درست کردن دورِ

loop something back/loop something up

(پرده) جمع کردن، کنار زدن

verb - transitive countable

حلقه درست کردن، حلقه زدن، حلقه شدن، پیچ خوردن

loop things together

چیزها را به هم پیچیدن، چیزها را با هم جمع کردن، چیزها را به هم گره زدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loop

  1. noun circle, spiral
    Synonyms:
    ring curve bend twist coil curl hoop circuit wreath knot convolution spiral circumference loophole eyelet kink twirl whorl noose
    Antonyms:
    line
  1. verb circle, spiral
    Synonyms:
    surround ring curve turn wind around join connect tie together compass encircle encompass fold twist roll arch bend bow curl coil spiral knot gird begird curve around girdle braid crook arc
    Antonyms:
    line

Collocations

loop the loop

(هواپیما) حلقه درست کردن، دور زدن، چرخ زدن

ارجاع به لغت loop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loop

لغات نزدیک loop

پیشنهاد بهبود معانی